معنی تقاطع کردن، گذشتن گذرگاه فرعی، سبب انشعاب شدن، از راه فرعی رفتن, معنی تقاطع کردن، گذشتن گذرگاه فرعی، سبب انشعاب شدن، از راه فرعی رفتن, معنی تrاzu lcbj، ;vaتj ;vc;اi tcud، sff اjauاf abj، اx cاi tcud ctتj, معنی اصطلاح تقاطع کردن، گذشتن گذرگاه فرعی، سبب انشعاب شدن، از راه فرعی رفتن, معادل تقاطع کردن، گذشتن گذرگاه فرعی، سبب انشعاب شدن، از راه فرعی رفتن, تقاطع کردن، گذشتن گذرگاه فرعی، سبب انشعاب شدن، از راه فرعی رفتن چی میشه؟, تقاطع کردن، گذشتن گذرگاه فرعی، سبب انشعاب شدن، از راه فرعی رفتن یعنی چی؟, تقاطع کردن، گذشتن گذرگاه فرعی، سبب انشعاب شدن، از راه فرعی رفتن synonym, تقاطع کردن، گذشتن گذرگاه فرعی، سبب انشعاب شدن، از راه فرعی رفتن definition,